English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 308 (3287 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
modulate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mount U سوار کردن
mounts U سوار کردن
assemble U سوار کردن
assembled U سوار کردن
assembles U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
rig U سوار کردن
rigged U سوار کردن
rigs U سوار کردن
enchase U سوار کردن
take up U سوار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
staging U سوار کردن جا دادن
modulate U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن موج
modulating U سوار کردن موج
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
set U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
setting up U سوار کردن جاانداختن
assemble U سوار کردن قطعات
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
assembles U سوار کردن قطعات
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
mounting U سوار کردن وسایل
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
embark U درکشتی سوار کردن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U درکشتی سوار کردن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U درکشتی سوار کردن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
install U سوار کردن جادادن
installing U سوار کردن جادادن
installs U سوار کردن جادادن
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
rodeo U سوار کاری کردن
rodeos U سوار کاری کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
imbark U در کشتی سوار کردن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
pick up U سوار کردن مسافر
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
to take ship U در کشتی سوار کردن
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
take on U مسافر سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
Other Matches
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man U سوار در سوار نظام
outside ofa horse U سوار
pieces U سوار
board U سوار
horsewoman U سوار
in the saddle U سوار
piece U سوار
troopers U سوار
horseback U سوار
horsewomen U سوار
boarded U سوار
trooper U سوار
boaters U زورق سوار
mount U سوار شدن بر
armored cavalry U سوار زرهی
on board a ship U سوار کشتی
horseman U اسب سوار
cavalier U اسب سوار
cavalry U سوار زرهی
reinsman U اسب سوار
horsewoman U سوار اسب
tobogganist U سورتمه سوار
on shipboard U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
horseman U سوار کار
mounts U سوار شدن بر
rider U سوار کار
equestrienne U زن اسب سوار
horsemen U اسب سوار
vedette U قراول سوار
equestrian U چابک سوار
modulation U سوار سازی
horsewomen U سوار اسب
tobogganer U سورتمه سوار
riders U سوار کار
equestrian U اسب سوار
acheval U سوار بر اسب
bicyclist U دوچرخه سوار
cyclists U دوچرخه سوار
horse man U اسب سوار
horse breaker U چابک سوار
jockey U چابک سوار
upping U سوار براسب سر پا
ride U سوار شدن
rides U سوار شدن
horseback U سوار براسب
jockeys U چابک سوار
surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
board surfer U موج سوار
boot and saddle U سوار شوید
biker U موتورسیکلت سوار
biker U دوچرخه سوار
Mts U سوار شدن
Mt U سوار شدن
equitant U سوار بر اسب
get on U سوار شدن
cavalier U سرباز سوار
cantered U سوار اسب
cantering U سوار اسب
canters U سوار اسب
washine U موج سوار زن
mounted U سوار شده
motorists U ماشین سوار
cyclist U دوچرخه سوار
chevalier U سوار دلاور
canter U سوار اسب
up U سوار براسب سر پا
get in U سوار شدن
motorist U ماشین سوار
upped U سوار براسب سر پا
unmounted U سوار نشده پیاده
to hitchhike U مجانی سوار شدن
cuirassier U سوار زره پوش
uhlan U سوار نیزه دار
cavalry unit U یکان سوار نظام
horse U سواراسبی سوار شوید
dragon U گردان سوار اسبی
dragons U گردان سوار اسبی
coachload U افراد سوار بر درشکه
To mout a horse . U سوار اسب شدن
jockey U اسب سوار حرفهای
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
To get on board. U سوار کشتی شدن
jockeys U اسب سوار حرفهای
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
enplane U سوار هواپیما شدن
flatlander U موج سوار کم استعداد
staging area U منطقه سوار شدن
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
to hitch U مجانی سوار شدن
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
rodeos U نمایش سوار کاری
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
jockey club U باشگاه سوار کاران
surfboat U قایق موج سوار
to go backpacking U مجانی سوار شدن
rodeo U نمایش سوار کاری
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
mountie U پلیس سوار کانادا
light piece U سوار سبک شطرنج
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
ridable U رام و سوار شدنی
reinsman U سوار کار ماهر
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
jerry built U با بی دقتی روی هم سوار شده
deadhead U کسیکه بدون بلیط سوار
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
mounts U سوار شدن قله برامدگی
jerry-built U با بی دقتی روی هم سوار شده
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
ships U سوار کشتی شدن سفینه
prances U سوار اسب چموش شدن
ship U سوار کشتی شدن سفینه
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
prance U سوار اسب چموش شدن
pranced U سوار اسب چموش شدن
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
mount U سوار شدن قله برامدگی
prancing U سوار اسب چموش شدن
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
bodysurfer U موج سوار بدون تخته
ranger U تفنگ دار سواره هنگ سوار
bomb U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم یک تاکسی سوار شوم.
rangers U تفنگ دار سواره هنگ سوار
Where can I get a taxi? U کجا میتوانم تاکسی سوار شوم.
to the platforms U به طرف محل سکوها سوار شدن
chevalier U سرباز سواره نظام و مسلح سوار
go behind U رد شدن یک موج سوار ازنفر دیگر
bombed U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombed out U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
bombs U زیر اب ناپدید شدن موج سوار
You pulled a fast one. That was a neat trick you played. U خوب حقه زدی ( سوار کردی )
hitch-hikes U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hiking U مفتی سوار ماشین کسی شدن
gas U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gases U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gassed U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
gasses U ناپدید شدن موج سوار زیر اب
embarkation area U محوطه سوار شدن در کشتی یاخودرو
hitch-hiked U مفتی سوار ماشین کسی شدن
hitch-hike U مفتی سوار ماشین کسی شدن
toreador U قهرمان گاو باز سوار بر اسب
We got into the wrong bus . U سوار اتوبوس غلطی ( اشتباهی ) شدیم
She leads her husband by the nose . U سوار شوهرش است ( تسلط ونفوذ )
squadron U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
postboy U چاپار چابک سوار نامه رسان
What time should I check in? U چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
squadrons U گردان هواپیمایی یا سوار یا سوارزرهی یا هوانیروز
gates U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
composite squadron U گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
gate U محل سوار شدن مسافرین هواپیما در فرودگاه
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
picador U عضو گروه گاوباز سوار نیزه دار
embarkation element U یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
outrider U سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
outriders U سوار بر اسب جلو در دفینه بعد از مسابقه
This car is assembled in Iran. U این اتوموبیل رادرایران سوار می کنند (مونتاژ )
roughrider U سوار کار ماهر اسبهای چموش و وحشی
to board a flight U سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
to ride on the bus U سوار اتوبوس شدن [برای رفتن به جایی]
three sisty U چرخش کامل 063 درجه بدن موج سوار
back plate U صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند
pull-out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull-outs U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull out U خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
fare dodger U کسی که بدون بلیط سوار وسایل نقلیه می شود
adm 0 U موشک مخصوصی که روی هواپیمای ب- 25 سوار شده است
hang five U سوار تخته موج شدن با وزن بدن در جلو
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
cavalier U سوار نظام کاوالیه خوش لباس و پرزرق و برق
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
embarkation team U تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
mounted U به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
herdic U کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
Which bus do I take for the opera? U برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
fitting shop U کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
built in U وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
surfer's knot U ورم یا برجستگی زیر زانو یابالای پای موج سوار
Which bus do I take to Victoria Station? U کدام اتوبوس را برای رفتن به ایستگاه ویکتوریا باید سوار شوم؟
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
suck wheels U رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
wheel sucker U دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com